مشاهیر کاشان



مشاهیر کاشان



سهراب سپهری


شاعر و نقاش نامدار ایرانی در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله

سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود.

سهراب از هشت سالگی شعر میگفت و نقاشی میکرد.با اتمام تحصیلات مقدماتی و متوسطه در کاشان؛دانشکده هنرهای زیبایی تهران فرصتی بود تا ذوق و استعداد هنرمند جوان را شکوفا کند.

سهراب با احراز مرتبه نخست و دریافت نشان درجه اول علمی؛دانشکده را پشت سر گذاشت.

انتشار مجموعه اشعار(مرگ رنگ)وکمی دیرتر(زندگی خوابها)شرکت در نمایشگاههای انفرادی و گروهی و دریافت جایزه اول هنرهای زیبایی در بینال دوم تهران و کمی دیرتر انتشار دو کتاب(آواز آفتاب)و(شرق اندوه) فرصتی فراهم کرد تا دوستان شعر و نقاشی با ذوق هنری سهراب آشنا شوند.او اشعار کلاسیک فراوانی دارد.

علاوه بر اشعار کلاسیک پراکنده سهراب و تابلوهای نقاشیش درموزه های معتبر دنیا (هشت بهشت)اورا می توان بهترین اثر مکتوب او دانست.

سرانجام به تاریخ اردیبهشت سال 1359 شمسی سهراب دار فانی را وداع گفت.

پیکر پاک این شاعر و هنرمند ایرانی بنا به وصیتش در مشهد اردهال کاشان به خاک سپرده شد.



کمال الملک


محمد غفاری معروف به کمال‌المُلک نقاش ایرانی (زاده ۱۲۲۷ – درگذشته ۱۳۱۹) یکی از مشهورترین و پر نفوذترین شخصیت‌ های تاریخ هنر معاصر ایران به شمار می‌آید.

تولد و خانواده

محمّد غفّاری در خانواده‌ای هنرمند و سرشناس در شهر کاشان بدنیا آمد، وی برادر زاده میرزا ابوالحسن غفّاری معروف به صنیع الملک از اولین تحصیل کرده های ایرانی در فرنگ و از افراد پرنفوذ دوره قاجار بود. غفّاری تحصیلات اوّلیّه‌اش را در مکتب مکاتب کاشان گذراند. پدرش میرزا بزرگ که همچون پدرانش دارای حرفهٔ نقاشی بود، ابو تراب، پسر بزرگترش و محمّد را برای ادامه تحصیل راهی تهران کرد.

مهاجرت به تهران

کمال الملک پس از حضور در تهران، به همراه برادر بزرگترش در مدرسه دارالفنون در رشتهٔ نقاشی مشغول به تحصیل شد، هر دو برادر در مدت سه سال تحصیل خود توانستند موفقیت‌ های بسیاری را کسب کنند. در پایان سال سوم، ناصرالدین شاه در حین بازدید از مدرسه دارالفنون با دیدن تابلویی که از چهره اعتضاد السلطنه، رئیس وقت مدرسه دارالفنون که توسط محمد غفاری کشیده شده بود، تحت تاثیر قرار گرفت و دستور داد تا او را به عنوان نقاش به استخدام دربار در آورند.

حضور در دربار قاجار

با حضور در دربار، در ابتدا لقب خان، سپس پیشخدمت مخصوص به وی داده شد و پس از چندی تاثیر آثار محمد غفاری سبب گردید تا ناصرالدین شاه خود به شاگردی وی در آید و او را در ابتدا به لقب نقاش باشی و سپس به لقب کمال الملک منصوب کند. کمال الملک پس از چندی با خواهر مفتاح الملک یکی از مقامات دربار ازدواج کرد که ثمرهٔ این ازدواج یک دختر به نام نصرت و پسری به نام حسین علی خان شد. در مدت حضور وی در دربار، او ۱۷۰ تابلو کشید که معروف‌ترین آن‌ها تالار آینه می‌باشد و اولین تابلوییست که آن را امضا کرده است.

اتهام دزدی

کمال الملک که تمام وقت خود را در برای نقاشی کردن در کاخ گلستان می‌گذراند، با دزدیده شدن مقداری طلا از تخت طاووس مورد سوء ظن ماموران حکومتی قرار گرفت تا جایی که وی را برای مدت چهار ساعت مورد بازجویی قرار دادند که نهایتا با اعتراف سارق، سوء ظن‌ ها از وی برطرف شد.

سفر به اروپا

پس از کشته شدن ناصر الدین شاه کمال الملک برای مطالعه به اروپا رفت. (۱۲۷۶ ش) مدتی بیش از سه سال را در فلورانس، رم و پاریس گذرانید؛ و در موزه‌ ها به رونگاری از آثار استادانی چون رامبراند و تیسین پرداخت. در پاریس با فانتن لاتور آشنا شد. سفر اروپا تأثیری مثبت در اسلوب کار و حتی طرز دید او گذاشت. او به دستور مظفر الدین شاه به ایران بازگشت (۱۲۷۹ ش) و کار در دربار را ادامه داد، ولی عملاً نتوانست با خواست‌ های شاه جدید کنار بیاید. به عراق رفت و چند سالی را در آنجا گذرانید. (۱۲۸۰ تا ۱۲۸۳ش) پرده‌ های زرگر بغدادی (۱۲۸۰ ش) و میدان کربلا (۱۲۸۱ ش) را به هنگام اقامتش در عراق نقاشی کرد.

او اگرچه به مشروطه خواهان متمایل بود (پرده علیقلی خان بختیاری (سردار اسعد) گواه آن است) در جنبش مشروطه مشارکت مستقیم نداشت. در سال‌ های بعد مدیریت مدرسه صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در این مدرسه با کوشش فراوان به پرورش شاگردان همت گماشت که زبده‌ترین شان خود استادانی در مکتب او شدند. سرانجام به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی دست کشید (۱۳۰۶ ش) و به ملک شخصی خود در حسین آباد نیشابور کوچید. (۱۳۰۷ ش) در آنجا بر اثر حادثه‌ای از یک چشم نابینا شد؛ اما تا سال‌ های آخر زندگانی به نقاشی ادامه داد.

کمال الملک از همان آغاز فعالیت هنری اش تمایلی قوی و آشکار به روش و اسلوب طبیعت گرایی اروپایی داشت. با ظهور کمال الملک وظیفه‌ ای جدید برای نقاش دربار معین شد. او می‌بایست رویداد ها، اشخاص، ساختمان‌ ها، باغ‌ ها و غیره را همچون عکاسی دقیق ثبت کند تا به عادی‌ ترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیت تاریخی بخشد. بی سبب نیست که کمال الملک در این دوره اغلب پرده‌ هایش را با افزودن شرحی درباره موضوع رقم می‌زد. (مثلاً: طبیعت بیجان با گلدان و پرنده شکار شده، ۱۲۷۳خ) با این زمینه فکری و هنری کمال الملک به اروپا رفت. هدف او شاید فقط ارتقای سطح دانش فنی اش بود. ولی در موزه‌ ها آثار استادان رنسانس و باروک را دید و شیفته آنها شد. منطقاً او به لحاظ فرهنگی، ذهنی و سابقه هنری آمادگی رویارویی و احتمالاً بهره گیری از جنبش‌ های دریافتگری (امپرسیونیسم) و پسا-دریافتگری را نداشت. اما زیبایی‌شناسی کلاسیسیسم رنسانس و سبک و اسلوب بغرنج هنرمندانی چون رامبراند را نیز به درستی درک نکرد (چنان که مثلاً در هیچ یک از نقاشی‌های کمال الملک و شاگردانش نشانی از آشنایی با اسلوب لعاب رنگ کاری به چشم نمی‌خورد.) با این حال آکادمی گرایی در او قوت گرفت؛ و هنگامی که به ایران بازگشت بیش از پیش به هنر دانشگاهی سده نوزدهم وابسته شده بود.

حتی بعداً در بازنمایی موفقیت آمیز برخی موضوع‌ های اجتماعی نیز از این وابستگی رهایی نیافت. او اساساً چهره نگار و منظره نگار بود؛ و در تک چهره‌ هایی چون «سید نصرالله تقوی» قابلیت و مهارت خود را به حد کمال نمایان ساخت. کمال الملک با کوشش‌ های خود در مقام نقاش و معلم پاسخی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه اش به ضرورت تحول هنری جامعه داد. بازتاب این کوشش‌ها در ذهن مردم خصوصیات اخلاقی، نحوه زندگی و واقعه کور شدنش از او یک مرد افسانه‌ای ساخت.

از جمله دیگر آثارش: دورنمای صفی آباد (۱۲۵۳ ش)؛ عمله طرب؛ حوضخانه صاحبقرانیه (۱۲۶۱ ش)؛ منظره آبشار دوقلو (۱۲۶۳ ش)؛ مرد مصری (۱۲۷۵ ش)؛ فالگیر یهودی؛ دهکده مغانک (۱۲۹۳ ش)؛ تک چهره خود هنرمند (۱۲۹۶ ش)؛ تک‌چهره صنیع الدوله؛ نیمرخ هنرمند (۱۳۰۰ ش)؛ منظره کوه شمیران (۱۳۰۱ ش).

بازگشت به ایران

بازگشت کمال الملک به ایران، مصادف با انقلاب مشروطه می‌شود. در این هنگام کمال الملک با انتشار مقالات و ترجمه برخی آثار ژان ژاک روسو و دیگر نویسندگان آزادی خواه فرانسه، به سهم خود با حرکت مردم، همراه می‌شود. کمال الملک در همان دورهٔ قاجار به جرگهٔ فراماسونر ها پیوست؛ لژی که او بدان پیوست از نامدارترین لژ های فراماسونری در ایران بود و لژ بیداری ایرانیان نام داشت که در آن بسیاری از شخصیت‌ های علمی، ادبی و سیاسی عضو بودند.

سفر یا تبعید به نیشابور

سرانجام محمد غفاری (کمال الملک) در ۲۷ مرداد سال ۱۳۱۹ درگذشت و در نیشابور و در کنار قبر عطار نیشابوری مدفون گشت.



آثار کمال الملک





باباافضل کاشانی...

افضل الدین محمد بن حسین بن محمد مَرَقی کاشانی معروف به بابا افضل ( زاده نیمۀ اول قرن شش، فوت حدود ۶۱۰ ه.ق.)، فیلسوف و حکیم بزرگ ایرانی است .

از جزئیات زندگی او تقریباً هیچ چیز روشنی در دست نیست، بر اساس قراین در اوایل قرن هفت مقارن حملۀ سراسری چنگیز به ایران زمین، بابا افضل در سنین پیری بوده است.

خواجه نصیرالدین توسی گفته است که شخصی به نام کمال الدین محمد حاسب که از شاگردان بابا افضل کاشانی بوده است در روزگار نوباوگی خواجه نصیر ( زادۀ ۵۹۷ ) به دیار آن‌ها ( توس ) افتاده است وخواجه نصیر برای یادگیری ریاضی پیش وی می رفته است.

نسخه های خطی نوشته های فلسفی بابا افضل در کتابخانه‌های ایران و جهان به نسبت زیاد است. نوشته‌های فلسفی او کوتاه است و بیشترین آن‌ها به زبان فارسی و تعدادی هم به زبان عربی است و بعضی از نوشته‌های عربی خود را به خواهش دوستان و مریدان به فارسی برگردانده است.

نوشته‌های فارسی او به زبانی روان و سلیس نوشته شده است. بابا افضل در نوشته های فلسفی خود اصطلاحات نوین فلسفی ابداع کرده است. هم چنین تعدادی از نامه‌های او در زمینۀ فلسفه به جای مانده است.

برخی از نوشته‌های فلسفی بابا افضل جداگانه و پراکنده چاپ شده بود تا آنکه آقای مجتبی مینوی با همراهی آقای یحیی مهدوی، مصنفات بابا افضل را در دو جلد در سال‌های ۱۳۳۱ و ۱۳۳۷ با تصحیح علمی - پژوهشی در انتشارات دانشگاه تهران منتشر کرد. در جلد دوم این مجموعه، تعداد ۱۹۲رباعی، ۷ غزل و ۳ قصیده درج شده است که مستند است.

هر چند شهرت بابا افضل در حوزۀ فلسفه است ولی در حوزۀ ادبیات رباعی های بابا افضل آوازۀ بلند بالایی داشته اند، در لابه لای جُنگ ها و سفینه ها تعداد زیادی رباعی به بابا افضل منتسب شده است که یقیناً اکثریت آن‌ها از او نیست.

در دوران جدید، اولین بار، به دستور مخبرالدوله، اولین وزیر تلگرافخانه، رباعی های بابا افضل گردآوری شده و به خط خوش نستعلیق نگارش یافته است. این کتاب حدود ۴۰۰ رباعی در بر دارد و در شعبان ۱۳۱۹ قمری پایان یافته و نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ مجلس به شمارۀ ۳۹۶/ ۵۵۰۱ موجود است.

آقای سعید نفیسی، در سال ۱۳۱۱ شمسی، رباعی های بابا افضل را چاپ کرده است که حاوی ۴۸۳ رباعی است که به اذعان خود نفیسی تعداد زیادی از آن رباعی ها به شاعران دیگر هم منتسب هستند.

در سال ۱۳۵۱ چهار تن به نام های آقایان مصطفی فیضی، حسن عاطفی، عباس بهنیا و علی شریف ( گویا همه از فرهنگیان کاشان) کتابی را چاپ کردند و اسم آن را گذاشتند دیوان بابا افضل ( تا آن تاریخ بابا افضل دیوان نداشت)، در آن دیوان۶۸۷ رباعی و چند غزل و قصیده گردآوری شده است که بسیاری از آن‌ها از بابا افضل نیست. تنافر اندیشۀ زمینه‌ساز رباعی های گرد آمده در این مجموعه بسیار زیاد است و آشکارا نشان می دهد که این همه شعر های متنافر نمی‌تواند از یک شاعر یگانه و آن هم بابا افضل باشد.

اندیشه‌های بابا افضل در نوشته‌های فلسفی او کتبا وجود دارد و می‌تواند معیار سنجش رباعی های منتسب به او باشد.

مجموعه‌ای که در اینجا برای گنجور تهیه شده است اشعاری است که ازجلد دوم مصنفات بابا افضل چاپ مجتبی مینوی استخراج شده و به فرمت گنجور تایپ گردیده است.
کتاب‌ها و نوشته های فلسفی که از بابا افضل به جای مانده است :

۱) مدارج الکمال ، که عنوان دیگر آن گشایش نامه است.

۲) ره انجام نامه

۳) ساز و پیرایۀ شاهان پرمایه

۴) رسالۀ تُفّاحه

۵) عَرْض نامه

۶) جاودان نامه

۷) ینبوع الحیاة

۸) رسالۀ نفس ارسطو طالس

۹) مختصری در حال نفس

۱۰) رساله در علم و نطق ( منهاج مبین )

۱۱) مبادی موجودات نفسانی

۱۲) ایمنی از بطلان نفس در پناه خرد

۱۳) نوشته‌های پراکنده ( تا ۳۶ نوشتۀ کوتاه شمرده شده است)

۱۴) نامه‌ها و پاسخ پرسش ها ( ۷ نامه شمرده شده است)

علاوه بر آن ها کتاب‌ها و نوشته هایی به او منتسب هستند که محققان انتساب آن‌ها درست نمی دانند.



ملامحسن فیض کاشانی


محمد مشهور به ملا محسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ق. در یکی از معروف‌ترین خاندان علم، عرفان و ادب، که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن می‌رسد در کاشان به دنیا آمد.

 

ولادت و نسب:

محمد مشهور به ملا محسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ق. در یکی از معروف‌ترین خاندان علم، عرفان و ادب، که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن می‌رسد در کاشان به دنیا آمد.

پدرش رضی الدین شاه مرتضی (950ـ 1009 ق) فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانی (متوفی 988 ق.) و ضیاء الدین محمد رازی (متوفی 1091 ق.) بوده است.

مادر او زهرا خاتون (متوفی 1071 ق.) بانویی عالم و شاعر، دختر ضیاء العرفا رازی (از عالمان بزرگ شهر ری) بوده است. جد فیض تاج الدین شاه محمود فرزند ملا علی کاشانی، عالم و عارفی شاعر و ناموران زمان خویش در کاشان بوده و در آنجا مدفون است.

دوران کودکی و تحصیلات:

ملا محسن چهارمین فرزند شاه مرتضی در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند وچون فیض از برداران خود باهوش‌تر بود مقدمات علوم دینی و بخشهایی از آن را تا سن بلوغ در کاشان نزد عمو و دایی اش نورالدین محمد مشهور به حکیم و آخوند نورا (متوفی 1047 ق.) فرا گرفت.

بیست ساله بود که با برادر بزرگش عبدالغفور برای ادامه تحصیل به اصفهان که در آن روزگار پایتخت کشور ومرکز تجمع علمای بزرگ و اساتید ماهر در رشته‌های مختلف علوم اسلامی بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب که در هیچ یک از شهرهای ایران و دیگر ممالک اسلامی یافت نمی‌شد بیشترین بهره‌ها و استفاده های علمی را برد.

مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمد تقی مجلسی (متوفی 1070 ق)، شیخ بهایی (متوفی 1031 ق) در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد (متوفی 1040 ق)، میرفندرسکی (متوفی 1050 ق) و ملاصدرا (متوفی 1050 ق) در فلسفه، عرفان و کلام بوده‌اند. پس از آن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی (متوفی 1028 ق) به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و استفاده‌های شایان برد.

در این سالها که فیض از تقلید مستغنی و برای حج مستطیع شده بود عازم بیت الله الحرام گردید و در آنجا به ملاقات شیخ محمد فرزند حسن فرزند زین الدین عاملی (متوفی 1030 ق) رفت و از آن بزرگوار پس از استفاده‌های علمی، اجازه روایت و نقل حدیث دریافت کرد.

او پس از مراجعت از مکه به شهرهای دیگر ایران مسافرت کرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد تا زمانی که ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت کرد و در کهک قم اقامت گزید. در این موقعیت که ملاصدرا دوره ریاضت و علم باطنی را شروع کرده بود ملامحسن و ملا عبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند و در مصاحبتهای شبانه روزی با استاد استفاده کامل معنوی می‌بردند. در این دوران (1040 ـ 1029 ق) ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملامحسن و ملا عبدالرزاق تزویج کرد و آن دو شاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد. در همین زمان از سوی حاکم شیراز از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ و ترویج و تألیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و کاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه نمود.

در راه اعتلای کلمه حق و عقاید راستین شیعه هیچ ترسی و هراسی به خود راه نداده و آرزوی او این بوده است که مسلمانان همه سرزمینها بدور از تفرقه و پراکندگی همزیستی داشته باشند.

شاگردان معروف فیض:

ملا محسن شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفاده‌های علمی و معنوی از او به کسب اجازه‌های اجتهاد و نقل حدیث نیز مفتخر گردیده بودند معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از:

- محمد مشهور به عَلَم الهدی (1029 ـ 1115 ق) فرزند فیض که از دوران کودکی تا پایان عمر نزد پدر حضور داشته و در تألیف و تصنیف کتاب و رساله‌ها با او همکاری می‌کرده است. علم الهدی از پدر چندین اجازه مختصر و طولانی دریافت نموده و خود او دارای آثار علمی فراوان می‌باشد.

- احمد مشهور به معین الدین (1056 ـ 1107 ق) فرزند دیگر فیض که او نیز در فقه و حدیث متبحر و دارای تألیفانی بوده است.

- محمد مؤمن فرزند عبدالغفور (برادر فیض): از فقیهان و مدرسان عصر خود که در یکی از شهرهای مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینی اشتغال داشته است.

- شاه مرتضی دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهای محمد هادی و نورالدین محمد که هر سه از فاضلان عصر خود و دارای کتاب و رساله‌های متعدد بوده‌اند.

- ضیاء الدین محمد: او فرزند حکیم نورالدین، دایی فیض (متوفی 1047 ق) است که عالمی حکیم و عارفی دانشمند وشاعر بوده است.

- ملا شاه فضل الله و ملا علامی: خواهر زادگان فیض و فرزندان ملامحمد شریف. این دو در علوم عقلی و نقلی صاحبنظر بودند و شاه فضل الله حدود چهل تألیف در موضوعات فقه، تفسیر و کلام داشته است.

- ملا محمد باقر مجلسی (1037 ـ 1111 ق) مؤلف بحار الانوار.

- سید نعمت الله جزایری (متوفی 1112 ق).

- قاضی سعید قمی (متوفای 1103 ق).

- ملا محمد صادق خضری ـ شمس الدین محمد قمی ـ شیخ محمد محسن عرفان شیرازی و ...

تألیفات و تصنیفات:

فیض کاشانی عمر خود را صرف تعلیم، تدریس و تألیف کرد. او پس از کسب معارف و استفاده علمی و معنوی از استادان بزرگ خود نوشتن کتاب و رساله را از هیجده سالگی آغاز نمود و در طی 65 سال نزدیک به دویست جلد اثر نفیس در علوم و فنون مختلف تألیف کرد.

خدمت پر ارج ایشان در این آثار نسبت به ترویج مذهب شیعه با خدمات و زحمات مردان زیادی از عالمان دینی برابری می‌کند. فیض در فهرست‌های متعددی که خود نگاشته تعداد تألیفات و تصنیفات را تا هشتاد جلد ذکر کرده و فرزندش علم الهدی تعداد آثار او را یکصد و سی جلد نام برده است. اما برابر فهرست تهیه شده از سوی ادیب و شاعر معاصر آقای مصطفی فیضی تعداد کتابها و رساله‌های فیض قریب به یکصد و چهل مجلد بالغ می‌گردد.که اکثر آنها به زیور طبع آراسته شده است در اینجا به چند تألیف مهم فیض که در علوم مختلف نگاشته شده اشاره می‌کنیم:

1. تفسیر صافی: از کتب معتبر در تفسیر قرآن است. فیض این تفسیر را در سال 1075 ق با مطالعه اکثر تفاسیر قرآن (از سنی و شیعه) نوشته و در ضمن بیان آیات، روایات معتبر و مستند شیعه را گردآورده است.

2. تفسیر اصفی: این تفسیر تلخیص صافی است که در سال 1077 ق. نوشته شده است.

3. تفسیر مصفی: برگزیده مطالب تفسیری «تفسیر اصفی» می‌باشد.

4. الوافی: محدث کاشانی برای نوشتن کتاب وافی چهار کتاب معتبر حدیث شیعه (کافی، تهذیب، استبصار، من لا یحضره الفقیه) را در سال (1068 ق) تنقیح و با حذف احادیث مکرر، آن را یکجا در اجزای متعدد جمع کرده و پس از آن فرزندش علم الهدی با نوشتن و افزودن یک جزء که شامل معرفی رجال حدیث، کشف رموز و ... بوده آن را تکمیل کرده است. هم اکنون کتاب «الوافی» در مجلدات متعدد چاپ گردیده است.

5. الشافی: منتخبی از احادیث «الوافی» است که در سال (1082 ق) نگاشته شده است.

6.النوادر: مجموعه احادیث نقل نشده در کتب معتبر را گردآورده است.

7. المحجه البیضاء: فیض در سال 1046 ق. کتاب احیاء العلوم غزالی را تنقیح و تصحیح کرد و با استفاده از احادیث و روایات معتبر شیعه آن را شرح و تکمیل نمود. سپس در سال 1090 ق. المحجه را تلخیص و به نام «الحقایق» ارائه کرد.

8. مفاتیح الشرایع: از کتب روایی فقهی و استدلالی فیض است که در سال 1042 ق. نگاشته شده این کتاب دربردارنده همه ابواب فقه است. فیض با عنایت شدید به کتاب و سنت معصومین ـ علیهم السّلام ـ و گریز از به کارگیری دلایل عقلی و اجتهاد به رأی، راه نوی فرا روی پژوهشگران در علم فقه قرار داده است.

این کتاب از آغاز تألیف مورد توجه مجتهدان و محدثان بوده و تاکنون چهارده شرح و چندین حاشیه بر آن کتاب نگاشته شده که از جمله آنها شرح آقا محمد باقر بهبهانی (بزرگ مجتهد قرن دوازدهم) شایان ذکر است.

9. از کتب کلامی و عرفانی حکیم و عارف کاشانی کتاب «اصول المعارف» در چند جلد (تألیف سال 1046 ق)، «اصول العقائد» (1036 ق)، رساله‌های «علم الیقین»، «الحق الیقین»، «عین الیقین»، «الحق المبین» و «الجبر و الاختیار» و ... می‌باشند.

10. در موضوع اخلاق و ادب کتاب و رساله‌های متعددی به زبان فارسی و عربی نگاشته است. از آنها «ضیاء القلب» (تألیف در سال 1057 ق) «الفت نامه» و «زاد السالک» (بین سالهای 1040 ـ 1030 ق) «شرح الصدر» (1065 ق)، «راه صواب»، «گلزار قدس»، «آب زلال»، «دهر آشوب»، «شوق الجمال»، «شوق المهدی»، «شوق العشق» و دیوان قصائد، غزلیات و مثنویات می‌باشند.

روحیات فیض

از مطالعه و سیر در کتابها و رساله‌های اخلاقی، عرفانی و شرح حالهایی که به قلم خود فیض یا شاگردان و دیگر علما نوشته‌اند این گونه دریافت می‌شود که فیض به دلیل کثرت تألیفات و تصنیفات و تنوع آنها عالم و دانشمندی پرکار و جامع درعلوم و فنون بوده و سالهای متمادی به امر تعلیم و تعلم و افاضه اشتغال داشته است. دارای منشی عالی و نظراتی بلند و از عناوین و القاب گریزان بوده و از به دست آوردن شهرت و قدرت با وجود امکانات خودداری می‌کرده است. وی گوشه‌گیری و انزوا را برای کسب علم باطنی و دانش و تفکر مفید، بر همه چیز ترجیح داده است.

از رفتن به مهمانی و مجالست با اصحاب و انصار دیوان (حکومت) فاصله می‌گرفته و در جستجوی اهل کمال و کاوشهای علمی مسافرتهای زیاد کرده است.

فیض در بیان آراء و نظریات خود صریح بوده و از ریاء و تظاهر و تملق پرهیز می‌کرده و نارضایتی خود را از هرگونه بی‌بندباری، تظاهرات صوفیانه، تقدس خشک، عالم نماهای دنیا پرست ابراز می‌نموده است.

در راه اعتلای کلمه حق و عقاید راستین شیعه هیچ ترسی و هراسی به خود راه نداده و آرزوی او این بوده است که مسلمانان همه سرزمینها بدور از تفرقه و پراکندگی همزیستی داشته باشند. این حکیم فرزانه خود را مقلد حدیث و قرآن و تابع اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ معرفی کرده و می‌گوید:

من هر چه خوانده‌ام از یاد من برفت

الاّ حدیث دوست که تکرار می‌کنم.

در سرودن اشعار مختلف به زبان فارسی و عربی توانا و این فن را فرع بر علوم و دانستنی‌های دیگرخود شمرده و به تبعیت از اساتید خود ملاصدرا، میرداماد و شیخ بهایی که نیکو شعر می‌سرودند رباعیات، غزلیات، قصاید و مثنوی‌هایی دارد که در چند کتاب و رساله گردآوری شده است.

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسودهء بیمار هم باشیم
شب آید، شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم
شود چون روز، دست و پای هم، در کار هم باشیم
یِِِــکی گــردیم در گفتار و در کـــردار و در رفـــتار
زبان و دست و پا یک کرده خدمتگار هم باشیم
نمی بینم بجز تو همدمی ای (فیض) در عالم
بیا دمساز هم گنجینهء اسرار هم باشیم


آراء و اندیشه‌های فیض:

در لابه‌لای نوشته‌ها و گفته‌های فیض نظرات و آراء ویژه‌ای در مسائل فقهی، فلسفی و کلامی به چشم می‌خورد که گویای شخصیت واقعی اوست و نیز از این آثار به سیر تطور افکار و اندیشه‌های او و زمانش پی‌می‌بریم.

ایشان در تمامی ابواب فقه چنانچه از کتاب فقهی روایی او مفاتیح الشرایع استفاده می‌شود نظراتی خاص دارد.

یکی از فتاوا و نظریات مهم فیض که در موضوع غنا شهرت دارد بدین شرح است.

«فیض به استناد روایاتی معتبر غنا (آواز خوانی) را در مجالس عروسی جایز و همچنین در رساله «مشواق» خود غنا و خواندن اشعار دینی و اخلاقی را به صورت خوش برای ترویج روح مؤمنان جایز دانسته است. اما در همه آثار او با بیانی روشن مردم را از هر گونه استفاده باطل از غنا و لهو ولعب برحذر داشته و گفته است: در عصر حکومت اسلامی اموی و عباسیان که با ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ همعصر بوده‌اند غنا به گونه مبتذل در درباریان رواج داشت به طوری که زنان مغنیه در مجالس خلفا و وزرا در میان رجال به لهو و لعب مشغول بودند و بدون شک این نوع غنا نمی‌توانسته است مورد قبول پیشوایان بر حق امامیه باشد».

وفات:

ed

ملا محسن فیض در 84 سالگی در کاشان بدرود حیات گفت و در قبرستانی که در زمان حیاتش زمین آن را خریداری و وقف نموده بود، به خاک سپرده شد. بر طبق وصیت ایشان، بر روی قبر وی سقف و سایبان ساخته نشده است ولی اهالی مسلمان آن دیار، هر صبح جمعه به «قبرستان فیض» رفته، با قرائت فاتحه و توسل به او، از روح ملکوتی‌اش استمداد می‌کنند.







حاج ملا محمد نراقی

مولانا حاج محمد عبدالصاحب نراقی متخلص به «صاحب»درسال 1215 ه.ق در کاشان متولد شد.ملا محمد طبع شعرداشته ونیکو می سروده است. از تصنیفات او«مشارق الاحکام»«انوار التوحید»«مراصد» است.


آیت الله شیخ علی نجفی کاشانی

در سال 1300 ه.ش در کاشان در بیت علم و تقوا دیده به جهان گشود.آیت الله نجفی درسال 1361 قمری برای تحصیل علوم دینی عزم سفر به نجف اشرف نمود.آیت الله نجفی همواره سعی داشت تا از طریق قر‎آن و روایات و احادیث اسلامی، اسلام راستین را به آن شکل حقیقی اش به مردم بشناساند. پس از سالها تدریس، تبلیغ و تفسیر در عصر روز پنجشنبه 23 مردادماه 1365 به سوی ملکوت اعلی پیوست. 

حضرت آیت الله میرسید علی یثربی کاشانی

از جمله علمای بزرگ و نامدار کاشان مرحوم آیت الله میر سید علی یثربی کاشانی است.به سال 1311 هجری در شهر سامرامتولد شد و در سن 5 سالگی وارد کاشان شد.هفت سال به تدریس فقه و اصول پرداخت.از جمله برجستگیهای اخلاقی این مرد بزرگ ساده زیستن وعشق واخلاص به اهل بیت (ع)بود.سرانجام به سال 1379 ه.ق از میان ما رفت ودر محله پشت مشهد کاشان به خاک سپرده شد.
آیت الله میر سید نظام الدین آل یاسین

یکی ازعلمای بزرگ واز روحانیون روشنفکر بود که به سال 1248 شمسی در کاشان متولد شد.
فتحعلی شاه و محمد شاه قاجاردر کاشان به دیدن او رفته بودند.سید نظام در کاشان به کسب مقدمات فارسی و عربی پرداخت.سید نظام الدین ذوقی لطیف وپسندیده داشت.
ازتالیفات آن مرحوم:کتاب ارشاد الخواص درعرفان و کتاب فهرست المعاملات میباشد. 
سعید قطب الدین راوندی

مشهور به «قطب راوندی»از دانشمندان نامی می باشد.وی بیش از چهل کتاب درباره دین و فقه نوشته که از جمله آنها می توان «آیات الاحکام» «خلاصه التفاسیر» را نام برد. قطب الدین راوندی ذوق شاعری هم داشته ولی همه منظومه های خود را به عربی سروده است.

آیت الله سید محمد حسین رضوی (ره)

سال 1291 ه.ق در کاشان متولد شد.وی رسالات و کتب زیادی به رشته تحریر درآورد.از جمله تالیفات او:اسکندریه درنحو،الاصول المعتبره دراصول.الجواهرات فی بعض العلوم و المشکلات،می باشد.در سال1345 شمسی روح این عالم جلیل القدر به ملکوت اعلی پیوست.

آیت الله حبیب الله شریف کاشانی (ره)

از علمای بزرگ سده چهاردهم هجری است که تالیفات گرانبها و مهم و متنوعی در فقه و اصول و غیره دارد.در هیجده سالگی با به مقام اجتهادی نایل شداز جمله آثار او: کتاب لباب القاب.اسرارالعارفین فی الاخلاق،توضیح البیان. سرانجام در 23 جمادی الاخر سال 1340 ه.ق د رکاشان وفات یافت .  

آیت الله سید محمد علوی بروجردی

از بزرگترین مراجع علوم دینی و از نوادر زمان بود. به سال 1272  ه.ق  متولد  گردید. 
پدرش از تجارکاشان بود.ایشان درفلسفه و حکمت و ریاضیات و ادبیات فارسی استادی کم نظیری بود.تالیفات و تصنیفاتش حواشی و منظومات است مانند: حاشیه بر کفایه آخوند، حاشیه بر ریاض المسائل،و...


از علما و فقهای بزرگ و متبحر اواخر سده دهم هجری بوداز آثار وی:«تنبیه الغافلین» و «تذکره العارفین» که شرح فارسی نهج البلاغه می باشد «خلاصه المنهج» که خلاصه «منهج الصادقین فی الزام المخالفین» ملا فتح الله کاشانی در سال 988 هجری وفات یافت.
غیاث الدین جمشید کاشانی

بزرگترین ریاضی دان ایران و از نوابغ و نوادر علم ریاضی در جهان می باشد. او نخستین دانشمندیست که کسر اعشار را پیدا کرده و همچنین نسبت مابین محیط دایره و قطر آن را که عدد (پی) نامیده می شود او یافته است.طراحی رصد خانه معروف مراغه از کارهای معروف غیاث الدین است که صدهاسال قبل با وسائل ابتدائی آن روزگار محاسبه کرده است.بالاخره غیاث الدین درسال1436 میلادی در سمرقندوفات یافت.از تالیفات او: مفتاح الحساب، نزهه الحدائق، رساله در شرح آلات رصد، رساله محیطیه، سلم السماء و غیره می باشد.

مولانا احمد فاضل نراقی

فرزند خاتم الحکماءمولانا محمد مهدی بن ابی ذر نراقی. ملا احمد گذشته از مراتب علمی، از نفوذ وقدرت سیاسی نیز برخوردار بود. فتحعلی شاه قاجار مدرسه سلطانی را برای وی بنیان نهاد و تولیت و تدریس مدرسه را به او مفوض کرد.آثار او از این قرار است:
مستندالشیعه،عواید الایام، مفتاح الاصول ومثنوی طاقدیس ذکر شده است.ملا احمد نراقی در سال 1245 ه.ق در کاشان وفات یافت وجنازه وی به نجف اشرف حمل و در آنجا مدفون گردید.




 

زندگی‌نامه محسن قرائتی

شخصیت‌شناسی محسن قرائتی

محسن قرائتى در هشتم دى‌ماه 1324 در شهر کاشان دیده به جهان گشود. پدرش، علینقى، از بازاریان خوشنام و مذهبى شهر بود. شهرت قرائتى از این جهت به این خانواده داده شده بود که پدر علینقى در دوره رضاشاه با برگزارى مراسم قرائت قرآن در خانه‌ها به احیاى سنت‌ها و مفاهیم دینى همت مى‌گماشت. حاج علینقى نیز با وجود اشتغال در بازار، سیره پدر را پى گرفت و علاوه بر آموزش قرآن، در احیاى مساجد و تکایاى مخروبه فعال بود. از همین‌رو وى علاقه‌مند بود محسن نیز به تحصیل علوم دینى بپردازد. بر این اساس محسن قرائتى در سن چهارده سالگى به‌رغم میل باطنى و به اصرار پدر وارد حوزه علمیه کاشان به ریاست آیت‌اللَّه‌حاج‌شیخ جعفر صبورى قمى شد. وى علاوه بر تحصیل مقدمات، در جلسات تفسیر قرآن توسط آیت‌اللَّه حاج‌شیخ‌على‌آقا نجفى شرکت مى‌کرد. جلساتى که موجب پیوند وى با قرآن شد. یک‌سال بعد (1339) براى تکمیل تحصیلات‌ خود به قم عزیمت کرد. در این شهر در مدارس دینى آیت‌اللَّه گلپایگانى و خان مشغول تحصیل شد. در مدت تحصیل، چندى به نجف اشرف رفت و به تحصیل رسائل و مکاسب پرداخت. مدتى هم در حوزه علمیه مشهد به فراگیرى علوم دینى مشغول شد. پس از طىّ دروس سطح عالى، در درس خارج فقه حاضر شد.
حجت‌الاسلام محسن قرائتى از دوره تحصیل لمعه به مطالعه تفسیر مجمع‌البیان همت گماشت. از همان زمان، مطالعات و مباحثات تفسیرى خود را یادداشت مى‌کرد. افرادى چون آیت‌اللَّه قربانعلى درّى نجف‌آبادى و شهید نوراللَّه طباطبایى‌نژاد وى را در مباحثات تفسیرى همراهى مى‌کردند. توشه او در مطالعات تفسیرى موجب شد چون از تصمیم آیت‌اللَّه ناصر مکارم شیرازى براى نگارش تفسیر به زبان فارسى آگاهى یافت، داوطلب همکارى در گروه نویسندگان آن شود. این همکارى به مدت پانزده سال ادامه یافت و حاصل آن تفسیر نمونه است. بعدها حجت‌الاسلام قرائتى با تجربه‌اى که از نگارش تفسیر نمونه به دست آورده بود، به تدوین تفسیر نور همت گماشت. تفسیرى که با هدف فهم عامه نوشته شده است.
حجت‌الاسلام شیخ‌محسن قرائتى پس از پایان تحصیل علوم دینى، به وعظ و تبلیغ مشغول شد. او اما در روش تبلیغ ابداعاتى به عمل آورد. بدین‌گونه که وى به جاى استفاده از منبر و روش سنتى تبلیغ بسان معلمان از گچ و تخته‌سیاه بهره برد. این شیوه مورد توجه و تشویق عالمان برجسته‌اى چون آیت‌اللَّه على مشکینى و شهید مطهرى قرار گرفت. از همین‌رو پس از پیروزى انقلاب اسلامى به توصیه و پیشنهاد استاد مطهرى به اجراى برنامه «درس‌هایى از قرآن» در تلویزیون‌ پرداخت. برنامه‌اى که بیش از سى سال به صورت هفتگى تداوم مستمر داشته است. اجراى موفق این برنامه و اقبال عامه مردم به آن موجب شد امام‌خمینى در 1361 وى را به نمایندگى خود به سمت سرپرستى سازمان نهصت سوادآموزى منصوب کند. سازمانى که در طول حیات خود به موفقیت شایانى دست یافته و جایزه‌هاى بین‌المللى فراوانى کسب کرده است.
حجت‌الاسلام قرائتى همواره دغدغه انتقال مفاهیم دینى به جامعه را داشته و معتقد به احیاى سنت‌هاى فراموش‌شده در جامعه اسلامى است. از همین رو در سال 1369 با پشتیبانى مقام معظم رهبرى، آیت‌اللَّه خامنه‌اى، به تأسیس ستاد اقامه نماز و در سال 1383 به ایجاد ستاد احیاى زکات همت گماشت.
حجت‌الاسلام قرائتى همچنان خود را یک معلم قرآن مى‌داند و در مراکز دینى مختلف از جمله حوزه علمیه قم به انتقال تجربیات خود در امر وعظ و تبلیغ مى‌پردازد.


زندگینامه خودنگاشته حجت الاسلام والمسلمین قرائتى 
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب محسن قرائتى فرزند علینقى، در سال 1324 هجرى در کاشان بدنیا آمدم. مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه مى‌شد، جلسات قرآن را در خانه هاى مردم کاشان تشکیل مى‌داد و بخشى از عمر خود را در این راه صرف نمود. لذا فامیل ما قرائتى شد. پس از او، مرحوم پدرم با تشکیل این جلسات در خانه ها، مساجد و تکایا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازاریانى بود که حدود چهل سال با شنیدن صداى اذان، مغازه خود را مى‌بست و به سوى مسجد و نماز اول وقت مى‌شتافت. فردى بود که با آموزش قرآن و برگزارى مجالس دینى، احیاى بعضى از مساجد مخروبه و متروکه، و تلاش در این راه، براى دیگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحى مطمئن و حکمت و عرفان جوشیده از درون، عطا فرموده بود. چیزى که ذهن و فکر او را مشغول مى‌کرد، این بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود، تا این که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنایت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج گردید. شاید بتوان گفت این هم در شرایط موجود زندگى‌اش، اجرى از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوشش‌هاى قرآنى و دینى‌اش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنین دعا مى‌کند:
  اى خدایى که فرموده اى: «ادعونى استجب لکم» (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»! اى خالق یکتا! فرزندى به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دین تو باشد.
  این دعا به اجابت رسید و خداوند او را صاحب فرزندانى نمود که برخى از آنان به لباس مقدس روحانیت در آمدند.
  گفتنى است که من در سنین نوجوانى که شناخت و اطلاعات کافى نداشتم با پیشنهاد مرحوم پدرم براى ورود به حوزه، موافق نبودم ولى با اصرار و تشویق او در سن چهارده سالگى وارد حوزه شدم. یک سال در کاشان زیر نظر استاد آیت الله صبورى دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نیز به طور مرتب در جلسه تفسیر قرآن مرحوم آیت الله حاج شیخ على آقا نجفى‌قدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار مى‌شد شرکت مى‌کردم. این جلسه دل مرا به تفسیر قرآن جذب نمود.
  از آن زمان به بعد با قرآن انس پیدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد. با اطمینان مى‌گویم که بیشترین مطالعه من درباره قرآن و تفسیر بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبلیغ درمانده نشده ام. حتى زمانى هم که براى ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسى رسمى حوزه، تفسیر «مجمع البیان» را با برخى از دوستان، مطالعه و مباحثه مى‌کردم. همین که دروس سطح و مقدارى از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسیرى خود را یادداشت کنم و این کار را تا پایان چند جزء ادامه دادم. در آن ایام شنیدم که آیت الله مکارم شیرازى - دامت برکاته - با جمعى از فضلا تصمیم دارند تفسیر بنویسند. من نوشته هاى تفسیرى خود را ارائه دادم و ایشان هم پسندیده و من به جمع آنان پیوستم. حدود پانزده سال طول کشید تا تفسیر نمونه در 27 جلد به اتمام رسید و تا به حال بارها تجدید چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقریبا نیمى از تفسیر نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى به پیروزى رسید و من به پیشنهاد علامه شهید مطهرى‌قدس سره و مؤافقت امام خمینى (ره ) براى اجراى برنامه درس هایى از قرآن، به تلویزیون رفتم. در این بین به فکر افتادم درس تفسیرى را در سطح فهم عموم شروع کنم. براى این کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسیر نمونه، از ده تفسیر دیگر یادداشت بردارى کردیم و برنامه تفسیر خود را با عنوان «آینه وحى» در رادیو آغاز کرده و تاکنون پیش رفته ام. بارها از طرف دوستان و دیگران، پیشنهاد شد که آنچه را در رادیو مى‌گویم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزیزان فرهنگى قرار دهم. با این تصمیم و نیت چند جزء از یادداشت‌هاى تفسیرى خود را در حضور دو نفر از فقهاى قرآن شناس و محقق که از اساتید حوزه علمیه قم هستند خواندم و با تأیید و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشت‌هاى تفسیرى خود اطمینان بیشترى پیدا کردم. پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنویسى و تدوین آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسیر نور» منتشر گردید. این تفسیر داراى امتیازاتى است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است.
  بحمداللَّه خداوند، دست مرا در دست قرآن گذاشت و به مدت 13 سال یکدوره تفسیر را تمام کردم. همچنین اصل تفسیر نور به زبان‌هاى عربى، اردو، ترکى آذرى و ترکى استانبولى ترجمه گردیده است و خلاصه‌اى از آن، تحت عنوان «راهى به سوى نور»، توسط رادیو برون مرزى به 30 زبان ترجمه و به صورت هفتگى براى مخاطبان خارج کشور پخش مى‌گردد. افزون بر اینها، یک دوره تفسیر تصویرى توسط مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، در قالب 3000 برنامه 10 دقیقه‌اى ضبط و در 40 لوح فشرده عرضه گردید. به لطف خداوند و تلاش همکاران، همه این مباحث، به صورت مکتوب و صوتى و تصویرى در فضاى مجازى قرار گرفته و به صورت رایگان در دسترس همگان است. آنچه در این میان جایش خالى بود و بسیار تقاضا مى‌شد، خلاصه تفسیر 10 جلدى نور در یک جلد، همراه با متن قرآن و ترجمه بود. دو برادر عزیز، حجّت الاسلام دکتر محمود متوسل و حجّت الاسلام على محمّد متوسلى که هر دو در «تفسیر نور» سهم وافرى داشتند، حدود 25000 نکته و پیام متناسب با صفحات قرآن کریم را گزینش کردند و آقاى مهدى ساغرى‌زاده به ویرایش ترجمه اقدام نمود. همچنین تاکنون بر اساس تفسیر نور، کتاب‌هایى به صورت موضوعى نگاشته شده است، مانند: سیماى حقوق در قرآن، سیماى سیاست در قرآن، مدیریت در قرآن، سیماى انسان در قرآن، سیماى شهر و مسکن اسلامى، قرآن و متولیان فرهنگى.
  برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگى به قم آمده، در مدرسه مرحوم آیت‌الله العظمى گلپایگانى قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصیل شدم. سپس براى ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پایان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفایه، چند سالى هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع شانزده سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درس‌هاى سطح حوزه را تمام کردم. همواره در این اندیشه بودم که قرآن و اسلام براى همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همین مردم‌اند. ما پزشک اطفال داریم ولى روحانى اطفال نداریم، لذا تصمیم گرفتم در این راه به قصد خدمت به نسل جوان و آینده سازان، اسلام و معارف قرآنى را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمایم. از این رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبلیغى خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاس‌ها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان مى‌رفتم؛ با این اندیشه که قرآن دهها داستان و قصه دارد و پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله با همین داستان‌ها، سلمان و ابوذرها را تربیت فرموده، کلاسم را با تلفیقى از اصول عقاید، احکام و داستان‌هاى قرآنى اداره کردم، و به ارائه مطالب زنده و تازه روى تخته سیاه پرداختم. نحوه کلاسدارى و قدرت تشبیه و تمثیل من، به جذابیت جلسات و استقبال از آن‌ها، به شکل چشمگیرى افزود.